استراتژی با آرزوی مدیران متفاوت است
این مقاله در تاریخ ۲۸ بهمن ماه ۱۳۹۴ در روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رسیده است.
وقتی از استراتژی سخن میگوییم، در واقع از رویکردهای متمایزی سخن میرانیم که بر مبنای مزیتهای رقابتی بنا شدهاند و تا مزیتهای رقابتی وجود نداشته باشند، رویکردهای ویژه ما که همان استراتژیهای ما باشند شکل نمیگیرند.
دکتر پورتر، استاد مبحث استراتژی، مزیتهای رقابتی را حول دو محور کلی دستهبندی کرده است: مزیت رهبری قیمت (یا هزینه کم) و مزیت تمایز محصول یا خدمات (که معمولا با قیمت بالاتر همراه است). به زبان ساده، اگر نمیتوانی محصولی با قیمت پایینتر از رقیب تولید کنی یا اگر نمیتوانی محصولی متمایز که مشتری بر اساس نیازش حاضر به پرداخت هزینه آن باشد تولید کنی، شغل دیگری را انتخاب کن!در همه این سالها ما از مزیتهای رقابتی ایران در تولید فولاد، یعنی برخورداری از معادن سنگآهن و ذخایر گاز، یعنی بهطور خلاصه مواد اولیه و انرژی ارزان و همچنین نیروی انسانی نسبتا ارزان و متخصص و البته دسترسی به آبهای آزاد، حرف زدهایم. این درست است که این موارد میتوانند به هزینه کمتر تولید فولاد منجر شوند اما سوال کلیدی این است که آیا صرفا با سنگآهن و انرژی و نیروی انسانی ارزان میتوان رقابتی بود؟ در واقع طبق اصول تعریف شده استراتژی توسط پورتر، این منابع صرفا قابلیتهای کلی کشور ما تلقی میشوند که این قابلیتها باید با قابلیتهای دیگر در مجموعهای منحصربهفرد ترکیب شوند تا تبدیل به شایستگیهای کلیدی شوند و این شایستگیها بتوانند مزیتهای رقابتی را بهوجود آورند.
فارغ از عوامل محیطی، یعنی فرصت و تهدیدهای عرصه داخلی و بینالمللی، برخورداری از قابلیتهای خاص، نقطه قوت و عدم برخورداری از بقیه قابلیتهایی که برای بهوجود آمدن مزیتهای رقابتی لازم هستند، ضعف محسوب میشوند. باید دید برای رقابتی بودن چه ضعفهایی وجود دارد که احتمالا آن نقاط قوت را هم کمرنگ یا بیاثر میکند. این ضعفها را باید از بین برد. لذا استراتژی میشود شناسایی و رفع همین نقاط ضعف و البته در کنار آن، تقویت نقاط قوت همراه با در نظر گرفتن عوامل محیطی. این بدان معناست که جهت تدوین استراتژیهای صنعت فولاد، قبل از هرچیز باید بدانیم که استراتژی با آرزوها و رویاهای مدیران متفاوت است. استراتژی در اینکه ما میخواهیم بهترین باشیم یا قدرت اول باشیم و… تعریف نمیشود. همچنین استراتژی معنای متفاوتی با تعریف چشمانداز، مثلا تولید ۵۵ میلیون تن فولاد در سال ۱۴۰۴، دارد. استراتژی شعار نیست. استراتژی رویکرد متفاوت ما در عرصه رقابت است که بر اساس مزیتهای رقابتی بهدست میآید. در اینجا قاعدتا مجال بررسی و تحلیل روش شناسانه نیست اما بهطور خلاصه، هر برنامه استراتژیک نیاز به مدیریت واحد و متصدی اجرا دارد لذا در گام اول باید متصدی و مسوول پروژه مدیریت استراتژیک صنعت فولاد ایران با مشخص شدن وظایف و اختیارات آن مشخص شود.
یکی از مهمترین اقداماتی که باید در صنعت فولاد ایران انجام گیرد که خوشبختانه بسیار هم مورد توجه است، توازن در زنجیره فولاد است. اما نکته دیگری که باید توسط سیاستگذاران صنعت مورد توجه قرار گیرد، جلوگیری از انحصارگرایی و تقویت فضای رقابت است. متاسفانه برخی ادغامهای عمودی یا افقی یا توسعه شرکتها در راستای عمودی زنجیره تولید فولاد به تقویت انحصارگرایی و از بین رفتن فضای رقابت و قدرت چانهزنی فعالان صنعت منجر میشود که این مهم، هرچند به نفع سازمان انحصارگر میتواند باشد، اما از طرفی میتواند برای کل صنعت پرخطر باشد. این بدان معنا نیست که توسعه عمودی باید محدود شود، بلکه برعکس توسعه عمودی فعالان صنعت، از سنگآهن تا محصول نهایی میتواند نقطه قوت خوبی باشد اما چنانچه این امر از کنترل خارج شود و تمرکز قدرت در یک واحد به بهای از بین رفتن قدرت چانهزنی و رقابت دیگر فعالان باشد، نتایج ناگواری بهبار خواهد آورد، چنانکه هماکنون فولاد خوزستان تعیینکننده قیمت شمش فولادی است و بر اساس این قیمت، بهای سنگآهن و آهن اسفنجی تعیین میشود، در حالی که این روش تعیین بها صحیح نبوده و به بسیاری از کارخانجات فولاد کشور آسیب جدی وارد نموده است. خلاصه آنکه یک زنجیره ارزش متمایز، همراه با موازنههای آشکاری که فعالیتهای زنجیره در تناسب با یکدیگر و تقویتکننده هم باشند مورد نیاز است. اما فارغ از نقاط ضعف خود صنعت فولاد که باید برای رفع آنها برنامه ریزی و اقدام نمود، نقاط ضعف دیگری هم هستند که منحصر به صنعت فولاد نبوده و فضای کل صنعت را در کشور دربرمیگیرد.
مسائلی چون تورم، نرخ سود بانکی، سیستم تعیین تعرفه گمرکی، مشکلات اجرایی سیستم مالیات بر ارزشافزوده، سیستم چند قیمتی برای ارزهای خارجی، سیستم تعیین نرخ ارز، قوانین کار، مسائل زیست محیطی، حمایت بانکها و مسائل مربوط به قراردادهای بانکی، فساد، رانت، تزلزل یا تاخیر در سیستم تصمیمگیری دولتی و غیره و غیره، همه از مواردی هستند که بدون توجه به آنها نمیتوان یک برنامه استراتژیک و راهبردی برای صنعت فولاد تعیین کرد. متاسفانه عموما تدوین استراتژیها بدون درنظر گرفتن همه این نقاط ضعف و بر اساس شعارها و رویاپردازیها اتفاق میافتد. پیچیدگی این عوامل و نیز اثرگذاری آنها روی دیگر عوامل به قدری زیاد است که معمولا استراتژیستها را از تحلیل عمیق آنها منصرف کرده، خروجی برنامهها بهصورت سطحی و ناقص به دست مجریان میرسد که طبیعتا با اجرای خوب آنها نیز راه به جایی نخواهیم برد. مادامی که این ناشایستگیها که قدرت رقابت را در هر سیستمی نابود میکنند، از بین نروند، نمیتوان انتظار داشت که در صنعت فولاد شاهد عملکرد اقتصادی شایسته باشیم. رقابتپذیری یک صنعت تصادفی نیست بلکه به وسیله متغیرهای ساختاری صنعت که بهصورت سیستماتیک عمل میکنند، حاصل میشود.