این مقاله در تاریخ ۷ آذرماه ۱۳۹۴ در روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رسیده است
در ایران بیش از ۹۰ کارخانه فولادسازی با کوره القایی در بخش خصوصی وجود دارد. این کارخانهها عموما از سال ۱۳۸۵ شکل گرفتهاند و عمر متوسط آنها کمتر از ۷ سال است.
بر اساس عرف بینالملل و صنعت، این کارخانهها فرسوده محسوب نمیشوند؛ اما متاسفانه به خاطر موارد کیفیت پایین تجهیزات چینی خریداری شده در اغلب این کارخانههای فولادسازی، قدیمی بودن تکنولوژیهای خریداری شده از هند و چین، مخصوصا در قسمت ماشین ریختهگری مداوم (CCM)، عدم مدیریت صحیح و بیبهره بودن از سیستمهای نگهداری و تعمیرات اصولی و در نتیجه خرابی و فرسودگی زودهنگام نیاز به بازسازی دارند. اما باید به این سوال پاسخ داد که چرا باید این کارخانهها بازسازی شوند؟ این در حالی است که بسیاری از مدیران دولتی، فولادسازان دولتی و نیمه دولتی بر این باورند که این کارخانههای کوچک بخش خصوصی چارهای جز نابودی و حذف شدن ندارند. دلیل اهمیت این کارخانهها با ذکر آمار و ارقام مربوط به این حوزه تشریح میشود که در پی آمده است:
طبق آمار رسمی به نظر میرسد میزان تولید کل این کارخانهها بین ۵/ ۱ تا ۲ میلیون تن در سال باشد. این در حالی است که ظرفیت نصب شده در این کارخانهها بیش از ۵/ ۵ میلیون تن و تولید واقعی آنها بیش از ۵/ ۴ میلیون تن است. یعنی ۲ تا ۳ میلیون تن تولید این کارخانهها در آمار رسمی دولتی اعلام نمیشود. در هر صورت تولید ۵/ ۴ میلیون تن فولاد در سال قابل چشمپوشی نیست. در این کارخانهها بهطور مستقیم حدود ۱۵ هزار نفر مشغول به کارند. با احتساب خانواده ۴ نفری، حدود ۶۰ هزار نفر از این کارخانهها ارتزاق میکنند و با احتساب نسبت ۱۲ به ۱، حدود ۷۰۰ هزار نفر بهطور مستقیم و غیرمستقیم از این کارخانهها درآمد کسب میکنند. آیا بخشی از صنعت که حدود یک درصد جمعیت کشور را شامل میشود، قابل چشمپوشی است؟
طبق برآوردها برای این کارخانهها حدود ۶۰۰ مگاوات توان برق نصب شده داریم. این مقدار آنقدر کم نیست که قابل چشمپوشی باشد. به همین ترتیب برای این کارخانهها زیرساختهای دیگر و هزینههای فراوان دیگری پرداخت شده است. این هزینهها از سرمایه کشور پرداخت شده است. طبیعتا نمیتوان به این سادگی آنها را نادیده گرفت. این کارخانههای فولادسازی، فولاد ساختمانی تولید میکنند. مواردی هست که در آنها فولاد آلیاژی تولید میشود، اما مقدار آن در کل ناچیز است. این در حالی است که تولید فولاد ساختمانی در بازار امروز در این کارخانهها که ظرفیتهای پایینی دارند توجیه اقتصادی ندارد. اکثر این کارخانهها با مشکلات بزرگ ناشی از ضرردهی و نبود نقدینگی دستوپنجه نرم میکنند.
راه حل گریز از این بحران را باید یافت درغیراینصورت این بحران دامن حدود یک درصد جمعیت کشور را بیش از پیش خواهد گرفت. باید توجه کنیم که کوره القایی به خاطر مقیاس و نوع تکنولوژی آن اساسا برای تولید فولادهای آلیاژی و تولید قطعات مناسب است. تهدید فعلی را میتوان با چرخاندن کورههای القایی به سوی تولید فولاد آلیاژی و قطعات به فرصت تبدیل کرد. یعنی به جز لزوم بازسازی تجهیزات کارخانههای فولادسازی با کورههای القایی به دلایل ذکر شده، الزام شرایط فعلی به تغییر روش و محصول، ما را بر آن میدارد که بهصورت جدی به موضوع تولید فولادهای آلیاژی و قطعات با تجهیزات و تکنولوژی روز دنیا بپردازیم. برای این منظور باید اقداماتی مانند سپردن مسوولیت این پروژه به یک سازمان یا نهاد توانمند، بومیسازی سریع تکنولوژی لازم با مشارکت شرکتهای خارجی، سوق دادن کارخانههای فولادسازی با کورههای القایی به سوی تولید فولاد آلیاژی با ارائه تکنولوژی لازم، به همراه وامهای تشویقی، تمرکز روی صادرات این محصولات توسط سازمان یا نهاد مسوول را انجام داد. بهطور متوسط با هزینه پانصد هزار دلار تا یک و نیم میلیون دلار برای هر کارخانه، میتوان این کارخانه فولادسازی را به تکنولوژیهای لازم مجهز کرد و به جای تولید شمش ساختمانی ۳۰۰ دلاری، محصولات آلیاژی حداقل ۵۰۰ دلاری تولید کرد سپس آن را صادر کرد. به جز سرمایهگذاری در حوزه تجهیزات، تولید فولاد آلیاژی برای این کارخانهها افزایش هزینه تولید چشمگیری ندارد؛ اما ارزش افزوده این تولید و سود ناشی از آن به مراتب افزایش مییابد. توجیه اقتصادی این سرمایهگذاری، از سوی دولت یا بانکها، با همین حساب دو دو تا چهار تا مشخص است، حتی اگر محصول ارزش حداقلی ۵۰۰ دلار داشته باشد؛ کما اینکه میتواند تا ۱۰۰۰ دلار هم باشد. حتی بر فرض غیر محتمل کمبود شمش فولاد ساختمانی در کشور، میتوان شمش فولاد ساختمانی که ارزش کمی دارد را وارد کرد و این چنین مواد اولیه (قراضه و آهن اسفنجی) و منابع (نیروی انسانی و برق و آب و گاز و …) را هدر نداد. با صادراتی کردن محصولات نه تنها از یک صنعت ورشکسته، صنعتی پولساز به وجود میآوریم، بلکه تراز واردات و صادرات در این حوزه به نفع کشور تغییر میکند.
با فرض سرمایهگذاری به شکل وام (اما هدفمند و تحت کنترل)، با ارزش حدود ۱۰۰ میلیون دلار و نیز حدود ۱۰۰ میلیون دلار وام سرمایه در گردش این کارخانهها، برای همه این ۹۰ کارخانه، بازگشت سرمایه و ارز آوری ارزشمندی برای کشور رقم خواهد خورد؛ حتی اگر فرض کنیم این نوسازی و تغییر و ساختن بازارهای صادراتی ۳ سال طول بکشد. امیدواریم این سطور را مدیران دولتی یا بانکها بخوانند و به آن عکس العمل نشان دهند. این راهکار شدنی است، فقط همت و درایت میخواهد. به غیر از مجموعه نویسنده این مقاله، مجموعههای فراوانی در ایران هستند که توان مدیریت یا اجرای این پروژه را دارند؛ اما تا دیرتر نشده باید اقدام کرد.