نسخه صنعت فولاد متناسب با شرایط پیچیده شود
مقاله زیر در تاریخ ۱۷ شهریورماه ۱۳۹۵ در روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رسیده است.
زمانی که در اغلب کشورها کارخانههای فولاد در نزدیکی دریا ساخته میشدند، ما در حال ساخت کارخانههای فولادی در مناطقی بودیم که آب، سنگآهن و گاز نداشت. آن زمان که همه در حال ساختن کارخانههای چند میلیون تنی فولادسازی بودند، ما به کارخانههای کوچک فولادسازی با کوره القایی مجوز تولید شمش فولاد میدادیم. آن زمان که همه کشورها رو به سوی تولید فولادهای خاص آوردند، ما همچنان به تولید فولاد خام جهت تولید فولادهای ساختمانی مشغول بودیم. غربیها، ژاپنیها و کرهایها با برنامهریزی و ثباتشان و چینیها با اهداف بلند مدت، مسیر پیشرفت و توسعه را با کمترین فساد و زد و بند میپیمایند. سهم ما در این میان چیست و در کجای کار ایستاده ایم؟
اینترنت و فضای مجازی باعث گردش بیشتر و سریعتر اطلاعات شده و فهمیدهایم که استراتژیهای ادغام که موضوع روز اخبار صنعت فولاد است، میتواند به بهبود وضعیت نابسامان صنعت فولاد کشورمان کمک کند. نگارنده با انواع ادغام یا تصاحب و مشارکت نه تنها مشکلی نداشته، بلکه اتخاذ تصمیمات صحیح که به نفع اقتصاد و منافع ملی باشد را ضروری میبیند اما لازم است قبل از آنکه به ظاهر زیبا و کلمات دهانپرکنی که رواج پیدا میکند بپردازیم، به زیرساختها و الزامات آن توجه کنیم و شرایط کشور و محیطی خود را بررسی کنیم. تصمیمات ناصحیح در حوزه کلان و ملی، در رابطه با صنعت مادر فولاد، میتواند آسیبهای عمیقی به جامعه و اقتصاد وارد کند و لازم است قبل از هیاهوهای تبلیغاتی، ابعاد مختلف وضعیت فعلی صنعت فولاد کشور بررسی شود و تصمیماتی متناسب با شرایط کشور گرفته شود و نسخهای مناسب خودمان بپیچیم.
یکی از ابتداییترین مسائلی که باید در صنعت فولاد کشور شفاف شود، برنامه دولت جهت مداخله در مدیریت شرکتهای دولتی یا نیمهدولتی است. برخورداری برخی شرکتها از منابع خاص، وقتی برابری بین شرکتهای خصولتی و خصوصی وجود نداشته باشد، موجب از بین رفتن فضای رقابت و رشد میشود. هرچند سیاست سالهای اخیر خصوصیسازی بوده است، اما به حرکت دولت در جهت نحوه مدیریت شرکتهای زیرمجموعه دارای ایراداتی است. مدیریت دستوری در اقتصاد و ورود سیاست به عرصه تولید موجب از بین رفتن فضای رقابت و انحصارگرایی میشود. دولت باید از طریق اعطای اختیار مدیریت در عرصه تولید، راه را برای فعالان واقعی صنعت باز کند و جلوی انحصارگرایی و برخورداری از رانت را بیش از گذشته بگیرد. این مساله درخصوص ادغام شرکتهای فولادساز دارای اهمیت بسزایی است.
نکته دیگری که درخصوص تصمیمگیری برای ادغام یا استراتژیهای دیگر وجود دارد، شفافیت در اهداف آن است که باید با شاخصهای اقتصادی سنجیده شوند. دلایل ادغام هرچه که باشد باید نتایج اقتصادی داشته و در عین حال به نحوی توسط دولت کنترل شود که منجر به کاهش منافع ملی یا آسیب به رفاه اجتماعی نشود. بانیان طرح موضوع ادغام در کشور قاعدتا باید قادر باشند دلایل کافی برای اجرایی شدن این موضوع را ارائه کنند. دلایلی که میتواند منجر به اتخاذ استراتژی ادغام، از نوع عمودی یا افقی شود، برخورداری از تکنولوژی شرکتهای دیگر، استفاده از دانش فنی، کاهش هزینههای تحقیق و توسعه، استفاده از برند تجاری، زنجیره تامین یا توزیع و نظایر اینها میتواند باشد.
با بررسی وضعیت فعلی صنعت میتوان گفت که متاسفانه بخشی از صنعت فولاد که دارای تکنولوژیهای به روزتر نیست، نتواند در این بازی نقشی ایفا کند و ضربههای سنگینی خواهد دید. میتوان گفت بخش خصوصی صنعت فولاد که دارای تکنولوژیهای به روز نیست، آسیبپذیرترین بخش صنعت، در صورت ادغام شرکتهای بزرگ «خصولتی» خواهد بود. حتی میتوان پیشبینی کرد که آن بخش از صنعت فولاد در بخش خصوصی که دارای تکنولوژیهای به روز است، نتواند در ماجرای ادغام شرکتهای فولادساز نقشی بازی کند. وظیفه دولت مانند بسیاری از دولتها این است که موضوع ادغام شرکتهای بزرگ را در جهت جلوگیری از انحصارگرایی کنترل کرده و بهصورت همهجانبه به موضوع نگریسته و برای بخشهای آسیبپذیر صنعت نیز برنامه داشته باشد.
در این سالها چینیها قادر بودهاند فولاد تولیدی خود را به قیمت بسیار پایینی عرضه کنند. با توجه به اقدامات اخیر دولت چین در جهت ادغام شرکتهای فولادی، احتمالا این شرکتها میتوانند از مزایای این ادغام بهره برده، در بازار رقابتی تر عمل کنند. کاهش رشد ساخت و ساز در چین بیم صادرات بیش از پیش این کشور را میدهد. از طرفی سند چشمانداز و برنامههای دولت ما هم در جهت افزایش تولید فولاد و حتی صادرات بخشی از آن است. یعنی ما باید قادر باشیم با قیمتهای چینیها رقابت کنیم. در حالی که نه از نظر تکنولوژی، نه از نظر مقیاس و نه از نظر زیرساخت چنین چیزی قابل تصور نیست. اگر این پیشبینی درست باشد، هنوز فرصت برای تغییر مسیر و استراتژیها، قبل از آنکه میلیاردها تومان پول بیشتر، چه از جیب بخش خصوصی و بانکها و چه از بیتالمال در این راه صرف شود، وجود دارد. ما در ایران دارای همه زیرساختهای لازم برای تولید فولاد هستیم، اما وقتی نتوانیم در مقیاس و کاهش بهای تمام شده برنده باشیم، بهتر است در تنوع محصول و کیفیت و ایجاد بالاترین ارزش افزوده حرکت کنیم.
کشور ما در حال حاضر هم در زمینه تولید فولاد خام و محصولات فولادی ساختمانی خودکفا است. میتوان بر اساس روند مصرف فولاد در سالهای آینده ظرفیتهای بیشتری ایجاد کرد، اما ایجاد ظرفیت بیشتر به منظور صادرات احتمالا برنامه درستی نیست در حالی که ما میتوانیم از فضای پسابرجام استفاده کرده، با ورود تکنولوژیهای جدید، محصولاتی با ارزشافزوده بیشتر تولید کنیم. در این راستا استراتژی ادغام، چه با شرکتهای داخلی و چه با شرکتهای خارجی، به منظور افزایش سطح تکنولوژی و دانش فنی میتواند راهگشا باشد.
ما میتوانیم با تولید مذاب در هر کورهای، از تکنولوژیهای متالورژی ثانویه و ریختهگریهای متفاوت و صنایع پایین دست آنها استفاده کنیم و هر نوع محصولی را تولید کنیم. هماکنون بسیاری از کارخانههای فولاد با کورههای قوس، به دلایل متعدد اقتصادی نیستند. این کارخانهها دارای بیشترین پتانسیل جهت تغییر نوع محصول هستند که با سرمایهگذاریهای نه چندان کلان میتوان به نتایج خوبی رسید. همچنین بسیاری از کورههای القایی در کشور که در حال تولید فولاد خام هستند، میتوانند با حمایت دولت و ادغام با برنامههای دقیق و درست، دست به تولید محصولاتی بزنند که نه تنها نیاز کشور را تامین کند، بلکه امکان صادرات داشته، دارای بیشترین ارزش افزوده باشند.
هنوز هم دیر نشده است. فقط امیدواریم گوشی برای انتقادها و همتی برای اقدامات صحیح، اقتصادی و در راستای منافع ملی وجود داشته باشد.