نبود منابع مالی چه بلایی دارد بر سر صنعت فولاد کشور می آورد؟
این مقاله در روزنامه دنیای اقتصاد، مورخ ۲۹ دی ماه ۱۳۹۵ شماره ۳۹۶۱ در صفحه باشگاه مدیران به چاپ رسیده است.
حسام ادیب مدیر عامل گروه پاترون
کمبود تقاضا دامان صنعت فولاد را گرفته است. این کمبود تقاضا، با دلایلی که دارد، عوارض وخیمی برای صنعت فولاد کشور ایجاد کرده است و اگر دولت وارد عمل نشود و فکری برای تامین منابع مالی برای صنعت فولاد نکند، این صنعت مادر از پای در خواهد آمد.
در این شرایط آن دسته از کارخانجات که توان مالی قوی دارند یا از رانت یا حمایت های خاص برخورداند، جهت گردش کار و سرمایه و اعتبارشان، با قیمت کمتر و سود کمتر، محصول خود را به فروش می رسانند و با وجود سود کم یا حتی زیان، باز به فعالیت خود ادامه می دهند، به امید روزهای پر رونق و جبران خسارت ها. اما آن دسته از کارخانجات فولادی که طاقتشان در برابر کاهش سود یا زیان دهی کم است یا به دلیل طولانی شدن زمان رکود، توان مالی اشان برای بقا کاسته می شود، وضعیت بدی پیدا می کنند.
در این شرایط به جز کاهش سود، اتفاق دیگری که می افتد، کاهش نقدینگی ناشی از فروش کمتر یا زیاندهی است. در صورت نبود منابع مالی، از قبیل تسهیلات بانکها یا حمایت های خاص، به تبع این کاهش نقدینگی، خریدهای مدت دار شروع می شود. به این معنا که اگر کارخانه ای خریدار قراضه است، قراضه ای که تا به حال به صورت نقدی خرید می کرده به صورت خرید ۱۵ روزه یا یک ماهه در می آید. یا اگر مواد اولیه از قبیل نسوز و غیره را به صورت نقد خرید می کرده، به صورت دو ماهه یا سه ماهه یا بیشتر خریداری می کند. در این شرایط، فروشندگان این مواد اولیه یا مصرفی، سود بازرگانی یا خواب پول معمول در بازار را به قیمت خود اضافه نموده، کارخانجات فولاد نیز آن را درخواست می کنند یا می پذیرند. چنانچه می دانیم این خواب پول در بازار ایران معمولا سه درصد در ماه است. در این صورت چه اتفاقی می افتد؟ بگذارید مثالی بزنیم.
فرض کنیم کارخانه ذوب و ریخته گری، قراضه نقدی ۸۵۰ تومانی را به صورت ۱۵ روزه خریداری می کند. در این صورت حدود ۱۳ تومان به قیمت قراضه و با در نظر گرفتن پرت قراضه حدود ۱۴ تومان به بهای تمام شده این کارخانه اضافه می شود. همچنین با فرض اینکه سهم فروآلیاژها در بهای تمام شده حدود ۴۵ تومان باشد، با خرید دو ماهه آنها، حدود ۳ تومان به بهای تمام شده اضافه می شود. به همین نسبت بقیه مواد مصرفی از قبیل نسوزها و غیره نیز چند تومانی به بهای تمام شده اضافه می کنند. لذا با فرض فوق، که نشان دهنده یک کارخانه نسبتا توانمند در شرایط فعلی است، حدود ۲۰ تومان به بهای تمام شده شمش فولادی اضافه می شود. در شرایطی که به خاطر رکود و کاهش قیمت ها، سود فولادسازی حتی ۵۰ تومان هم نیست، این ۲۰ تومان ضربه مهلکی به یک کارخانه فولاد می زند.
لازم به ذکر است این وضعیت به تامین کنندگان مواد اولیه و مصرفی هم ضرباتی وارد می کند. در هر صورت آن دسته از کارخانجاتی که نقدینگی لازم را ندارند، قدرت چانه زنی خود را نیز از دست می دهند. متاسفانه در ایران کارخانجات فولادسازی داریم که به دلیل شرایط وخیم پرداخت وجه، از تامین کنندگان می خواهند خواب پول شش ماهه و یکساله را در قیمت خود در نظر بگیرند. واقعا با این شرایط، حتی اگر رکود هم نبود، چه سودی برای فولادساز باقی می ماند؟
برای طولانی نشدن بحث، وضعیتی که در این شرایط برای کارخانجات فولادی به وجود می آید، در نمودار زیر، که بر اساس الگوی پویایی شناسی سیستم است، به صورت خلاصه ترسیم شده است.
متاسفانه هزینه تامین مالی در ایران بسیار زیاد است. فارغ از آمار و ارقام، همه می دانیم تورم، بهره بانکی، سود مورد انتظار بازار و ریسک کاهش ارزش ریال در برابر ارزهای دیگر چقدر بالاست. در این بین، به غیر از آنکه بانک ها می دانند صنعت فولاد به دلیل رکود فعلی شرایط خوبی ندارد و به این صنعت به راحتی تسهیلات ارائه نمی کنند، بخشنامه های اخیر بانک مرکزی و جلوگیری از پرداخت هرگونه تسهیلات در طول هفته های گذشته، وضعیت بدی را پیش روی صنعت فولاد گذاشته است. شاید حتی همین تسهیلات بانکی با نرخ بهره بالایی که دارند، نسبت به تامین مالی از بازار، یعنی با نرخ بالاتر از بهره بانکی، کمک اندکی به صنعت کشور باشد.
متاسفانه حتی شرایط اغلب کارخانه های فولاد کشور طوری نیست که امکان صادرات داشته باشند. شاید راهکار عبور از بحران فعلی، صادرات محصولات فولادی بود اما نبود زیرساخت، هزینه های حمل زیاد، فاصله داشتن با روال ها و استانداردهای بازار جهانی و غیره، صادرات را غیرممکن کرده است.
همه می دانیم صنعت فولاد، صنعت مادر است و همه می دانیم چه بخش عظیمی از جامعه در این صنعت یا در کنار آن ارتزاق می کنند، اما مسیری که دولت و بانک ها و به طور کلی سیستم اقتصادی مملکت ما در پیش گرفته است، عاقبتی جز ورشکستگی صنعت را رقم نخواهد زد. اینجانب شخصا با کمک های ویژه به صنعتی خاص موافق نیستم، اما شرایطی که در آن قرار داریم این نگرانی را ایجاد می کند که اگر به داد صنعت نرسیم، چیزی از آن باقی نخواهد ماند که بخواهیم به آن کمک بشود یا نشود.
صنعت فولاد کشور نه جذابیتی برای سرمایه گذاری خارجی دارد، نه انگیزه ای برای سرمایه گذاران فعلی ایجاد می کند. هرچند انحرافاتی در استفاده از منابع در گذشته و حتی حال وجود دارد و هرچند مشکلات امروز ریشه در روال های نادرست گذشته دارد، اما کار این بیمار نیمه جان از پند و اندرز گذشته است. کاری هم از دست افراد و شرکت ها ساخته نیست. اگر دولت برنامه سریعی برای نجات صنعت نداشته باشد، تنها می توان به رونق گرفتن ساخت و ساز و پروژه های عمرانی امیدوار بود، البته فقط برای آنها که بتوانند دوام بیاورند.