این مطلب در مجله پردازش، شماره 158 و 159، دی و بهمن ماه 1400، در صفحه 173 منتشر شده است.
عاقبت و نتایج واگذاری احداث زیرساخت ها به خود صنایع فولاد
حسام ادیب
گروه پاترون
از وقتی که وزیر محترم وقت بهداشت به آن پیرمرد خراسانی، که گلایه از نبود امکانات فیزیوتراپی در منطقه شان داشت، گفت “خودت بمال”، باید بدانیم رویکرد برخی مدیران و تصمیم گیران صنعت هم ظاهرا چنین است و در پاسخ به نیاز صنعت، برای آنچه که مقرر شده انجام آن بر عهده دولت است، این خود صنعت است که باید برای درد خود درمان بیابد.
دهه هاست که مزیت رقابتی صنعت فولاد در ایران، در دسترس بودن گاز، و به تبع آن برق، و منابع عظیم سنگ آهن، نیروی کار فراوان و برخورداری از منابع آب قلمداد شده است. امروز با وضعیتی روبرو هستیم که به دلایل مختلف، گاز و برق صنعت فولاد قطع میشود، منابع عظیم سنگ آهن در عمق قابل استخراج نیست، نیروی کار به لحاظ وضعیت معیشتی تمایلی به کار ندارد و کارخانه های فولاد که عمدتا در مناطق خشک کشور تاسیس شده اند از مشکل کمبود آب رنج می برند یا به هر حال تحت فشار افکار عمومی هستند.
اینکه ریشه وضعیت فعلی چیست، یک موضوع است و اینکه حال چه باید بکنیم، موضوعی دیگر. اینکه چه باید بکنیم، سوال کلیدی مدیران صنایع فولاد کشور است و باید دید آیا فرمول “خودت بمال” در صنعت فولاد ایران اجرایی است؟
اگر بخواهیم فرض بگیریم هیچ کدام از آن منابعی که تا قبل از این به عنوان مزیت رقابتی صنعت فولاد ایران تلقی میشدند را در اختیار نخواهیم داشت و با توجه به سرمایه گذاری عظیمی که در صنعت فولاد ایران انجام گرفته، با این پیش فرض که میخواهیم تلاش کنیم صنعت فولاد ایران زمینگیر نشود، باید ببینیم آیا شدنی است که بدون این منابع، به تولید فولاد پرداخت و اساسا آیا کشوری هست که بدون این منابع، با تولید فولاد به ایجاد ارزش افزوده بپردازد؟
پاسخ به این سوال ساده است چراکه در همسایگی کشور ما، ترکیه قرار دارد که بدون برخورداری از منابع فوق الذکر (احتمالا به جز آب) تولید فولاد بیشتری نسبت به ایران دارد. این کشور گاز خود را وارد میکند، منابع سنگ آهن مثل ایران ندارد، قراضه را وارد میکند و نیروی انسانی آن به مراتب گرانتر از ایران است.
لذا شاید بتوان با الگوبرداری از کشور ترکیه، صنعت فولاد ایران را سرپا نگه داشت، اما آیا این کار شدنی است؟
فارغ از بحث اینکه تغییر پارادایمها و فرهنگ کار و تولید در ایران و برخورداری از آن راندمان تولیدی که تولید فولاد را در ترکیه، با همه منابع وارداتی آن توجیه پذیر میکند، کاری بس عظیم، انرژی بر و زمان بر است، واردات منابع تولید فوق الذکر با هدف رفتن به سوی فرمول “خودت بمال” توسط صنایع فولاد کشور، نیازمند زیرساخت هایی است که البته وظیفه و امکان ایجاد آنها بر عهده دولت است و اساسا حداقل در افق سه ساله با پیش فرض تقریبا محال بسیج شدن نیروها و بودجه دولتی، قابل تصور نیست. پس چاره چیست؟
از دید نگارنده، با توجه به مبهم و تاریک بودن آینده صنعت فولاد ایران، تنها یک معجزه می تواند تن رنجور صنعت فولاد را احیا کند وگرنه صنعت فولاد نیز به عاقبت آن پیرمرد خراسانی دچار خواهد شد.